مرکز مقالات حضرت مهدی (عج)

دانلود مقاله در مورد تاریخ هنر در فایل ورد (word)

يكشنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۵، ۰۳:۳۷ ق.ظ

برای دریافت اینجا کلیک کنید

دانلود مقاله در مورد تاریخ هنر در فایل ورد (word) دارای 68 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله در مورد تاریخ هنر در فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله در مورد تاریخ هنر در فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله در مورد تاریخ هنر در فایل ورد (word) :

تاریخ هنر
مدرس: اسعدی
گردآوری و تنظیم: ثابت نیا

هنر ابتدایی :
مقصود ما از هنر ابتدایی جلوه های آفرینش هنری توسط انسانهایی است که هنوز نتوانسته اند پای در جاده تمدن بگذارند و از این رو فرهنگ آنها ساده و ابتدایی است . هنر ابتدایی از یک طرف شامل هنر غارنشینان زمانهای بسیار دور می شود و از سوی دیگرهنر انسانهایی را در برمی گیرد که در زمانهای اخیر و حتی امروز در نقاط دور افتاده کره زمین زندگی بدوی خود را می گذرانند . در حدود 50 هزار سال قبل یعنی دوران دیرینه سنگی انسان در غارها زندگی می کرد

. او نقاشیهایی از خود باقی گذارده که از هر لحاظ موجب شگفتی بشر امروزی است .
هنر غارنشینان را می توان اولین بخش از تاریخ تفکر ، تخیل و خلاقیت بشری بشمار آورد . چرا که به واسطه قابلیت ساختن تصویر و نماد ( سمبل ) بود که بشر توانست بر محیط خود مسلط شود .
در غارهای جنوب فرانسه و شمال اسپانیا تولد این توانایی بشری را مشاهده می کنیم . انسان غارنشین بوسیله تصاویر ی که به دیواره این غارها کشید ، می توانست تجربیات زندگی پر کنکاش

خویش را ثابت و پا برجا نگه داشته و جریانات بهم پیوسته زندگی را بصورت شکلهای ساکن و مجزا از هم نشان دهد . طریقه ترسیم پیکر ( فیگور ) حیوانات آنطور که در نقاشیهای غار لاسکو فرانسه دیده می شود طبیعت گرایانه ( ناتورالسیمتی ) است . طوری که نقاش سعی کرده حرکت پیکر حیوان را تا حد امکان طبیعی و نزدیک به واقعیت نشان دهد . گر چه پیکرها بسیار نزدیک به طبیعت و درست کشیده شده اند ، ترتیب و آرایش آنها برروی دیوارها نشان می دهد که هنرمند به هیچ وجه در بند رابطه تصاویر با یکدیگر نبوده است و هیچ تنظیمی در مورد کمپوزیسیون ( ترکیب بندی ) صورت نگرفته است .

هنرمند شکارگر از سطوح نامنظم و دست نخورده دیوارها یعنی از برجستگی و فرورفتگی ها و لبه ها با مهارت استفاده کرده است تا به شکلهای خود واقعیت بیشتری بدهد . بطور مثال یک برآمدگی دیوار که در داخل طرح یک گاومیش قرارمی گیرد می تواند حجم شکم جانور را القاء کند .

هنرهای بدوی :
درمیان فرهنگ های مختلف بشری فرهنگ سرخ پوستان ، اسکیموها و برخی سیاه پوستان را اغلب بدوی ( پریمی تو ) می نامند . مردم در این فرهنگ ها در تماس مستقیم با طبیعت زندگی می کنند و برای ارتباط با نیاکان واقعی و اساطیری خویش و همینطور با عالم وجود از آیین ها و مراسم روحانی و نیز دست ساخته های جادویی استفاده می کنند از این رو قسمت عمده آثار هنری آنها جنبه مذهبی دارد که در این میان تندیس های خلاصه و اغراق شده از پیکره آدمی

دارای اهمیت بسزایی است . این مردم چون علاقه خاصی به حفظ سنت های خویش داشتند در آثارشان صورتک هایی ( ماسک هایی ) نیز مشاهده می شود . صورتکها تقریباً همیشه ارواحی را بطور تمثیلی و نمادین ( سمبلیک ) مجسم می کنند . بدین معنی که مردم با استفاده از صورتک خود را به شکل ارواح نیاکان موجودات اساطیری قهرمانان ، حیوانات و خدایان طبیعی در می آورند .
آثار سیاه پوستان افریقایی و آنچه به هنر آفریقایی مشهور است در واقع آثاریست که توسط سیاهان مناطق استوایی قاره آفریقا بوجود آمده است . در این میان تندیسهای چوبین شهرت

بیشتری دارند . در اغلب تندیسهای آفریقایی پیکر انسان به طرزی تجویدی (آبستره ) و دور از واقع نشان داده می شود .( آبستره : برداشت شخصی از یک موضوع ) اما باید اشاره کنیم که گاهی شیوه های طبیعت گرایانه نیز در کار تندیس سازان سیاه پوست بروز می کند . مثلا در یک مجسمه مفرقی که بی تردید تندیس یکی از پادشاهان باستانی نیجریه است . پیکر شاه با حجم پردازی واقع گرایانه ارائه می شود .

آثار سرخپوستان امریکایی و آثار حکاکی و نقاشی روی صخره نیز در میان آثار سرخپوستان اولیه اهمیت دارد . تصور می شود که اینگونه نمایشها و حکاکی ها اکثراً در مکانهایی جای گرفته که از آنها برای اجرای مراسم دسته جمعی ویا سبک اعمال مذهبی خصوصی استفاده می شده است . در بعضی نمونه های صخره نگاری نقوش تازه ای روی نقش های قبلی کشیده شده اند که حاکی از تکرار مراسم در همان مکان است .

هنر بین النهرین :
با حضور سومریان و آغاز تاریخ مکتوب ، جادوی کهن جای خود را به مذهب خدایان داد . خدایان توفان ، آسمان ، آب ،ماه ، خورشید ، عشق و باروری . از نمونه های بدست آمده از آثار سومریان معلوم می شود که هنرمندان سومری برای ساختن تصاویر و پیکرهای انسانی قواعدی ابداع کرده بودند . چشم های بزرگ پیکره های هل اسمرو دارک از جمله خصوصیات هنر پیکره سازی سومری است . در پیکره های کوچک روی یک جعبه تدابیر تصویری دیگری می بینیم . پیکره ها به نحوی قرار گرفته اند که همانند یک نوار فیلم توالی صحنه ها را نشان می دهند . این صحنه ها عبارتند از

صحنه های پیروزی نظامی و مناظر بعد از آن ، اکثر پیکره ها نیم رخ هستند . اما چشمها همچنان که در هنر خاور نزدیک معمول است تمام رخ و بسیار بزرگند . هنرمند همه حالتها و زاویه دیدهایی را که ممکن است به پنهان شدن یا مبهم شدن بخش های مشخصه پیکرها بیانجامد از کار خود دور می کنند .مثلاً وقتی پیکری در وضعیت نیم رخ کامل قرار می گیرد معمولاً باید یک دست و یک پا از نظر پنهان شود . بدن نصف پهنای واقعیش را داشته باشد و چشم بطور کامل دیده نشود . اما هنرمند سومری همه این قواعد را زیر پا می گذارد . او از بعد نمایی و دید خاصی استفاده می کند که نمونه آن را در گاوهای غار لاسکو دیده ایم .

هنر آکد :
تندیس برنزی پادشاهی که از نینوا بدست آمده است . تجسمی است از مفهوم جدید حاکمیت مطلق .
مشخصات تندیس : چشمهای بزرگ که به واسطه فقدان سنگهای گرانبهایی که زمانی در داخل حفره آنها قرارداشته اند بزرگتر هم شده است و ابروهای بهم پیوسته آن ظاهراً از سنتی دیرینه سرمایه گرفته است

. دهان حساس این تندیس نیز یادآور واژه ( زن آکدی ) است .
وحدت شکلهای طبیعی و غیرطبیعی که وجه مشترک هنرهای بین النهرین است با وضوح بیشتری دیده می شود . لوحه سنگی نارامسین که معروف به لوحه پیروزی نارامسین است که دیگر از مشخصات هنر آکدی است .فرزند جنگ طلب سارگن سپاهیان پیروزمند خود را به بالای یک کوه جنگلی رهبری می کند . پادشاه که از همه سربازان بلند قامت تر است پا بر پیکر دو تن از دشمنان نهاده و حالت مشخص دارد . او سرپوشی شاخدار بر سر گذاشته است که کنایه از الویت اوست .

درمقایسه پیکره های این لوح سنگی ، پیکره های سومری خشک و رسمی به نظر می رسد . هنرمند آکدی در این اثر گرچه از لحاظ تجسم پیکره ها به سنت های کهن پایبند است مع الهذا بر احساس و بینش شخصی تکیه می کند .

هنربابل :
یکی ازجلوه های هنر بابل لوحه سیاه رنگی است که متن قوانین حمورابی به طور زیبا برآن کنده شده است . شامل نقش برجسته ای از حمورابی است . در اینجا حمورابی از خدای خورشید برای ارائه قوانین مذکور الهام می گیرد .
خدای خورشید در وضعیت سنتی تجسم پیکره ها ( نیم رخ و تمام رخ ) نمایانگر شده است . در حالی که حمورابی به وضعیت نیم رخ نزدیکتر است و این دوگانگی ساختاری برای نشان دادن مقام هر یک از این دو شخصیت است . خدای خورشید که مقامی بالاتر دارد و با حالتی تشریفاتی و رسمی ارائه شده است .

هنر آشور :
اساساً هنر کنده کاری روی سنگ و نقش برجسته است و برخلاف سایر تمدنهای بین النهرین از آشوریان تندیسهای استوانه ای و گرد به ندرت باقی مانده است . حتی چهارپایان بالدار هم تندیسهای نقش برجسته ای به حساب می آیند که در بستر سنگی خود گرفتار مانده و بصورت نقش برجسته در سه سطح هستند .

روایت جشنها به صورت تصویر به سطوح صاف و یکدستی احتیاج داشت که بر روی آن لشکرکشی ها ، محاصره ها ، فتوحات ، کشتارها و شکار حیوانات وحشی که تمامی اوقات پادشاهان را اشغال می کرد تقریباً بدون پایان و انجام تکرار می شود . هنرمندان که در محدوده یک سطح چهار گوش کار می کردند ، زبانی یک تصویری ابداع کرده بودند که در عین خشکی و قراردادی بودنش

قدرت توصیفی و روایی فراوان داشت . پیوستگی و ادامه داستانهای نقش برجسته آشور ی تنها در کنار کتیبه های سنگی قطع می شود . یکی از نمونه های بارز حالت تشریفاتی و رسمی در هنر آشوری را در نقش برجسته ای از آشور نصیریان دوم می توانیم ببینیم که در آن پادشاه در گوشه ای نشسته و به آرامی جام خود را بالا برده است .
ضمن آنکه شخصیت پر اهمیت سمت چپ موجود بالدار که در حال پاشیدن آب متبرک است عمل پادشاه را بخشی از یک آئین مذهبی جلوه می دهد .

هنر مصر :
یکی از جلوه های هنر مصری تندیسهای سنگی است که تندیس یکی از فرعون ها به نام خفرن یکی از مجموعه تندیس های شبیه به هم است که برای مقبره او ساخته شده است . در این تندیس خفرن بر تختی نشسته است که در روی پایه های آن نقش ترکیبی از ساقه های دو گیاه بومی مصر به نام پاپیروس و لوتوس علامت اتحاد مصر اولیا ومصر صفلا کنده کاری شده است .
بالهای محافظ شاهین که بر سر او گسترده شده اشاره به مقام رسمی خفرن ( خدای خورشید

دارد ) . او ملبس به دامن سنتی فراعنه کهن و سرپوش کتانی است . که پیشانیش را پوشانده و به طرزی چین دار بر روی شانه هایش افتاده است . ظاهراً قالب گونه تندیس به خاطر آن است که پیکر تراش مصری تندیس خود را به روش تراش قالب گونه قسمتهای اضافی از تخته سنگ بوجود می آورد . یعنی یک طرح نیم رخ و یک طرح تمام رخ در روی تخته سنگ می کشید و بعد به برداشتن و تراشیدن قسمت های زائد می پرداخت .

هنر هند :
تعداد زیادی از مهر های حکاکی شده سنگی که در موهبخودارو بدست آمده اند تداخل عناصر هنری هند و خاور نزدیک را به نمایش می گذارند . در حقیقت کشف یکی از همین مهرهای موهبخودارو در یک ناحیه باستان شناسی بین النهرین بود که باستان شناسان را در تعیین قدمت و تاریخ تمدنهای هندی یاری داد . مفهوم نوشته های روی مهرها هنوز کشف نشده است . نقشهای چهارپایان ، نمودار گاوکوهان دار هندی کرگردن و فیل است . در روی یکی از مهرها پیکر یشسته ای دیده می شود که حالت نشستن او نماینگر یکی از حرکت های آیین هند است که تا به امروز هم مرسوم است و یوگا نام دارد .

تدبیر 3 کله نشان دادن این پیکر ( دو نیم رخ و یک تمام رخ ) :
از جمله تدابیری است که 2000 سال بعد نیز برای نمایش یکی از خدایان هندی موسوم به شیوا بکار گرفته می شود . این تداوم و پیوستگی در طرز نمایش پیکره ها و ریشه های عمیق سنن مذهبی را در هندوستان نشان می دهد .
اولین نشانه های ایین بودائی بر هنر هند را در ستونی که به دستور امپراطور آشورکا ساخته شده بود می توانیم ببینیم . همه شکل های کنده بر این سر ستون تمثیلی هستند . چرخ علامت دور زندگی ، مرگ و تولد دوباره است . این چرخ زندگی معمولاً معنای دیگری نیز داشته ، در اینجا یادآور پیامی است که بودا درباره چرخاندن چرخ قانون داده است . مجموعه این چهار شیر ( چهار ربع دایره ) و چرخ که از نمادهای باستانی خورشید مایه گرفته است معنایی از عالم وجود را بیان می کند . شیرها به معنی دیگری نیز هستند اما در اینجا نشانگر بودا هستند .

هنر یونان باستان :
به اعتقاد یونانیان نظم طبیعت و نظم عقل هردو زیبا و ساده است . و زیبایی چیزها با شناخت ما از آنها یکی است . لذا زندگی خوب و دست یابی به روح زیبا در گرو پیروی از آن حکم یونانی است که می گوید :

خودت را بشناس . پس انسان از طریق اندیشه به زندگی خوب دست می یابد . انسان بر طبق آن قوانین طبیعی زندگی می کند که بتواند آنها را کشف کند بنابراین خویشتن یا خود اهمیت عمده می یابد و آنگاه که انسان به خودآگاهی کامل برسد لزوماً طبیعت را شناخته است . یونانیان بر مبنای چنین اعتقادی آثار هنری خود را می آفرینند .

آثار بجا مانده از هنر یونانیان :
از یونانیان آثار قابل توجه نقاشی بر جای نمانده است . اما یونانیان روی ظروف سفالین خود نقوش و تصاویری را ترسیم می کردند . تعداد زیادی از این ظروف در دست است و ازروی تصاویر آنها بررسی نقاشی یونانی برای ما ممکن می شود . در ظروف عتیقه یونانی می بینیم که برای اولین بار پیکر انسان مورد مطالعه تحلیلی قرار می گیرد . آن شیوه تکرار یک حالت واحد به تدریج جای خود را به

روشی می دهد که متکی بر مطالعه دقیق وضعیت و حرکت بدن انسان زنده است . این تغییر البته فوراً صورت نگرفت بلکه مراحل منظمی را پشت سر گذاشت . پیکر انسان از نخستین حضور خود در روی ظروف به صورت نقش مایه عمده هنر یونانی در آمد . اما همین نقش مایه نیز برای متکامل شدن مراحلی را طی کرد . مثلاً در گلان دیفیلون پیکره ها از حد نماد فراتر نمی رود و بصورت شکلهای هندسی لوزی و مثلث هستند که با خصوصیات شکل های هندسی و منظم نوارهای روی گلدان کاملاً هماهنگ هستند . حال آنکه پیکره های روی ظرف دیگری که تقریباً 300 سال بعد ساخته شده است تا حد زیادی شکل طبیعی دارند .

نخستین نمونه های پیکره سازی یونانی که قدمت آنها به اوایل سده نهم پیش از میلاد می رسد تندیسهای کوچکی از حیوانات و پیکره های انسانی هستند که از مصالحی نظیر مس ، برنز ، سرب ، عاج و سفال ساخته شده اند . اما مجسمه های ساده بزرگ به اندازه طبیعی یا بزرگتر از آن حوالی سده ششم پیش از میلاد ظاهر می شود .

نمونه ای از این پیکره ها که حدود 180 سانتیمترقد دارد شکلی استوانه ای دارد که شاید از پیکره های بین النهرین مایه گرفته باشد . یونانیان نیز پیکره هایی نزدیک به شکل طبیعی انسان می ساختند و آنها را رنگ می کردند . یک نمونه از این پیکره ها که در آن حجم پردازی چانه ، گونه و گوشه های دهان با ظرافت خاصی صورت گرفته است .

در قرن 5 قبل از میلاد معمار و پیکره ساز معتبری در یونان پیدا شد که به یاری همکارانش شهر آتن را بصورت یک شهر زیبا و هنری درآورد . پیکره های او اسلوب طبیعت پردازی را پایه گذاری کرد . پس از او پیکره ساز دیگری به نام میرون حرکت را به پیکره سازی اضافه کرد . پیکره دیسک انداز یکی از آثار معروف میرون است

هنر باختر در دوره نوزآیی ( رنسانس )
معمولا هنر دوره نوزآیی را به دو دوره تقسیم می کنند.
دوره اول یا اوائل رنسانس :
از اواخر سده سیزدهم آغاز می شود و تا نخستین سالهای قرن پانزدهم ادامه می یابد.
دوره دوم :
دوره ای است که در آن هنرمندان طراز اول مهارت های تکنیکی خود را به کمال می رسانند. این دوره را اوج رنسانس می گویند.
در دوره اخیر با استفاده از الگوهای کلاسیک یونان و روم باستان نوعی هم نوایی متعادل کلاسیک و ناب بوجود آمد.
کلاسیسم :
کلاسیسم عبارت است از اصول و قواعد یا کیفیت های جمال شناختی که در هنر یونان و روم باستان یافت می شود. از لحاظ لغوی کلاسیسم یعنی پیروی از اصول کلاسیک و خود کلمه کلاسیک علاوه بر معنای تحت اللفظی اش (عالی و نمونه )‌در زمینه هنر و ادبیات معرف خصوصیات (‌و یا متابعت از اصول و روشهای )‌ هنری و ادبی یونان و روم باستان است .

از جمله آثار کلاسیک یونانی و رومی ( دیسک انداز ، اثر میرون و منظره چوپانی است ) از مرحله اوج رنسانس بی شک باید تنها از یک پیکره ساز و نقاش نمونه بیاوریم و او میکل آنژ است (پیکره موسی یکی از آثار میکل آنژ است ) که در اصل قرار بود در قسمتی از مقبره پاپ (ژولیوس دوم ) ‌نصب شود . خشم عظیمی که می رود از چشمها و پیکر حضرت موسی بیرون بریزد ، با چرخشی که میکل آنژ به سر او داده است بیان روشنتری به خود گرفته است .
در بین نقاشان بدعت گذار قرن پانزدهم ماساچو جوان ترین آنها بود ، در تابلوی باج سه مرحله از یک رویداد مذهبی را در کنار هم قرار داده است . تضاد روشنایی و تاریکی در تابلو ایجاد بعد کرده و تابلو را به یک نقش برجسته تشبیه کرده است .
یکی دیگر از نقاشان قرن پانزدهم ساندرو بوتچل

ی بود او در دنیای هنر بعنوان یکی از استادان خط ( در مقابل رنگ )‌شناخته شده است . صورت یک مرد جوان یکی از آثار بوتچلی است . در این تابلو گرچه بوتچلی وضعیت سه رخ را انتخاب کرده اما نظیر بسیاری از هنرمندان معاصر خود ترجیح داده است که شخصیت باطنی مدل را اشکار نکند . این حالت تشریفاتی در اغلب تک چهره های این دوره دیده می شود. ودلیل آن احتمالا این بوده است که خود مدلها نمی خواستند بیننده تابلو از خصوصیات روانی وشخصی شان چیزی بفهمند.
از استادان بزرگ نقاشی در مرحله اوج رنسانس دو تن شاخص تر از دیگرانند . یکی لئو ناردو داوینچی و دیگری رافائل نام دارند.در تابلوی باکره صخره ها ، لئو ناردو نشان داده است که حجم پردازی با تاریکی و روشنایی و بیان حالات عاطفی را روح و قلب نقاش می دانسته است ، و موفق ترین اثر لئوناردو از حیث بیان حالتهای درونی تابلوی شام آخر است .
شاید بتوان گفت که رافائل بارزترین نماینده مرحله اوج رنسانس است او با وجود آنکه شدیدا تحت تاثیر لئو ناردو و میکل آنژ بود اما شیوه ای شخصی بوجود آورد که خصوصیات هنر اوج رنسانس را بوضوح در آن می بینیم . در تابلوی ازدواج باکره رافائل از حالت های تشریفاتی پیکره های جلویی کاسته و شخصیتهای خود را در عمق بیشتری جای داده و به این ترتیب نه تنها برای آنها امکان حرکت های آزادتری فراهم آورده بلکه فاصله ی میان پیکره ها و عمارت زمینه را بهتر پر کرده است .

شیوه ی باروک :
کلمه ی باروک در زمینه ی معماری و هنر به شیوه ای اطلاق می شود که در آن بجای خطوط مستقیم از قوس ها و منحنی ها و آرایش های پیچیده استفاده شده باشد . و به تعبیری شاید بتوان گفت که معنای تحت اللفظی باروک عبارت است از پیرایه بندی شده (‌پرتکلف ) یعنی به آرایش و تزئینات خیلی پرداخته شده است . هنرمندان بزرگی چون رامبراند ، کاراواجو ،‌ روبنس و پوسن می توان نام برد. که به هیچ وجه نمی توانیم آثار آنها را در یک قاب سبک شناختی واحد قرار دهیم .
این شیوه ی هنری در مرحله اوج خود هنرهای معماری ، نقاشی و پیکره سازی را برای بر انگیختن عواطف بیننده بکار می گیرد و با تلفیق توهم گرایی رنگ و نور و حرکت می خواهد که بیننده را از طریق کششهای عاطفی مستقیم احاطه کند . از جمله نقاشان باروک دیه گو ولاسکوئز است که اوهام و خیالات را کنار می گذارد و به واقعیت بصری می پردازد . در تابلوی ندیمه ها استادی ولاسکوئز را در نمایش ظواهر واقعیت به خوبی می توانیم مشاهده کنیم .در مورد موضوعات مذهبی رامبراند شاید استثنایی ترین نقاش دوره باروک باشد.

یکی از تابلو های مذهبی او بازگشت پسر نافرمان که در اواخر عمر رامبراند بوجود آمد . او در اینجا از شیوه ی معمول باروک فاصله گرفته و به شیوه هایی کار کرده است که بابیان ساده کتاب مقدس هم ساز است . اساسا رامبراند در پرداخت خاصر نور و سایه و همچنین در رنگ آمیزی غنی خود به دست آوردهای بی سابقه ای برای نمایش حالات روانی شخصیت ها نائل می شود. می توان گفت آثار او برای گرایش هنر نقاشی به کاویدن درون آدمی است . تک چهره هایی که رامبراند از خود ساخته است نمونه هایی درخشان از این گرایش است .

شیوه ی رومانتیسیسم :
رومانتیسیسم اصطلاحی است که در تاریخ هنرهای نوین (مدرن ) نمی توان آن را کنار گذاشت ، اما در عین حال آنچنانکه باید گویا نیست . این اصطلاح را در اواخر قرن 18 ابتدا منتقدین آلمانی برای تکنیک خصوصیات هنری مدرن و تفکیک هنر مدرن از هنر کلاسیک بکار برده اند. از آنجا که اصطلاح مذکور نه به یک شیوه ی مشخص بلکه به شیوه های متعددی اطلاق می شود . در اینجا تعریفی دقیقی از آن ارائه نخواهیم کرد. نمایش هیجان طوفانی و طبیعت سرکش که از جمله علایق رومانتیسیم بود نیاز به شیوه ای پر از حرکت و رنگ داشت و برای آنکه بیننده متقاعد شود باید نحوه ارائه تا حد امکان واقع گرایانه باشد . اما رومانتیسیم برای نمایش درنده خویی حیوانی که سلیقه قرن نوزدهمی اجازه نمایش آن را در انسان نمی داد از حیوانات کمک می گزفت . پیکره پلنگک در حال دریدن خرگوش نمایانگر وفاداری هنرمند به طبیعت است .

نقاشان رومانتیسیسم :
اوژن دلاک رو آ – فرانسیسکو گویا – گوستا و کوربه یکی از پیشکسوتان شیوه ی رئالیسم در نقاشی های خود از هرگونه پیرایه بندی و ااقراق احساساتی خود داری می کرد.
رئالیسم شیوه ای است که در آن هنرمند باید در نمایش طبیعت ( بدون انسان و با انسان ) از هر گونه احساساتی گری خودداری کند .
از رئالیستهای دیگر یکی هم انوره دمیه است او که در طی حکومت ناپلئون سوم برای نشریات انتقادی ، فکاهی کاریکاتور تهیه می کرد . بارها بخاطر لحن سیاسی کاریکاتورهایش با دولت درگیر شد. یکی از آثار چاپی معروف او مربوط به کشتار ساکنان یکی از خانه های یک محله پاریسی است . که در اینجا دمیه وحشیگری و بیرحمی را از دیدگاهی واقع گرایانه نشان داده و از هرگونه اب و تاب دادن به موضوع خودداری می کند .
از جمله هنرمندان رئالیسم روی ایلیا ر پین است که قسمت عمده آثار خود را به ترسیم رنج های دهقانان روسی اختصاص داده است .

شیوه امپر سیو نیسم :
واژه امپر سیو نیسم را نخستین بار یکی از روزنامه نگاران فرانسوی به مسخره در مورد یکی از منظره های مونه بنام امپرسیون ، طلوع آفتاب بکار برد . معنای واژه امپر سیون در اینجا تقریبا عبارت است از تصویر مبهمی که چشم در لحظه اول نگاه کردن به چیزی مشاهده می کند . امپر سیونیسم از یک لحاظ با رومانتیسم وجه اشتراک داشت و آن تکیه اش بر من هنرمند بود ، اما در امپر سیو نیسم بر خلاف رومانتیسم هنرمند آنقدر که از دریافتهای صرفا بصری خود کمک می گرفت به احساسات و تخیلات خویش تکیه نمی کرد .

امپر سیو نیسم ها فهمیده بودند که رنگ واقعی اشیاء معمولا تحت تاثیر عواملی نظیر گیفیت نور محل و همچنین نورهای منعکس شده از اشیاء دیگر تغییر می کند . آنها ضمنا متوجه شده بودند که کنار هم قرار گرفتن رنگها در روی پرده نقاشی باعث می شود که رنگ ها درخشانتر به نظر می رسد.
تجربه ی کلود مونه در این شیوه ی کار بیش از سایرین بود ، او 26 منظره از یک کلیسا کشیده و در آن گذشت زمان را از طریق حرکت و جابجایی نور در روی شکلهای مشابه بطرز بی نظیر ثبت کرده است.
کامی پیسارو یکی از امپر سیو نیسم های مشهور در تابلوی میدان تآتر فرانسه همانند مونه به دنبال نمودهای لحظه ای حرکت است اما نه حرکت نور بلکه حرکت زندگی در خیابان او در آرایش پیکره های این تابلو به نوعی اتفاقی بودن آگاهانه دست یافته است ، که شبیه آن را در یک نگاه چند ثانیه ای به خیابان ممکن است ببینیم .
تولوز لوترک نقاش فرانسوی از جمله نقاشانی است که آثار او شامل عناصر امپر سیونیستی است . لوترک علاوه بر نقاشی در زمینه ی پوستر سازی نیز دست داشت و یکی از بنیان گذاران این هنر بود .

قرن بیستم و جلوه هایی از نوگرا
سمبولیسم :
سمبولیسم که بیان نامه آن در سال 1886 میلادی در پاریس صادر شد ، کلمه ای بود که اول بار منتقدان آن را برای نقاشی های وان گوگ و رودن بکار بردند. سمبولیسم واقعیت محض را مبتذل و ناچیز می شمارد و مدعی بود که باید واقعیت را بشکال نماد ( سمبل ) شناخت درونی هنرمند از آن واقعیت ارائه کرد. در سمبولیسم ذهنیت رومانتیسیم شکل افراطی به خود گرفت . علاوه بر این ذهنیت افراطی سمبولیست ها اسرار داشتند که هنر را از هرگونه کیفیت سودمند بزدایند و شعار هنر برای هنر را ترویج دهند.

کوبیسیم :
درکوبیسم با همزمان کردن نقاط دید ( دریک زمان انسان را در چند نقطه ببینیم ) مختلف یکپارچگی قیافه ی اشخاص را به هم می زند، و بجای آن شکل ، شکل تجریدی (آبستره)‌ را ارائه می کند. بدین معنا که هنرمند کوبیسیم اشیاء را در آن واحد از زوایای مختلف می بیند ، اما تمامی تصویر را که دیده است به ما نشان نمی دهد، بلکه فقط عناصر و اجزایی از آنها را انتخاب کرده و روی سطح دوبعدی تابلو می نمایاند. از این رواست که یک اثر کوبیستی مغشوش و درهم و غیر طبیعی جلوه می کند . بنابراین هنرمند کوبیسم که دیگر در بند یک نقطه ی دید واحد نیست می تواند هر شیئی را نه بعنوان یک قیافه ی ثابت بلکه بصورت مجموعه ای از خطوط ، سطوح و رنگها ببیند. نمونه ای از اینگونه برخورد با موضوع نوازنده آکاردئون اثر پیکاسو است که در آن مجموعه ای از خطوط و سطوح متقاطع شکل های نوازنده و آکاردئون او را به بیننده القاء می کند.

کوبیسیم این منشاء تمام هنرهای آبستره را به سادگی نمی توان تعریف کرد ، زیرا کوبیسیم نه از فلسفه خاصی الهام گرفته بود و نه به نظریه زیبایی شناختی معینی تکیه می کرد . کوبیسیم بر اساس این اعتقاد بوجود آمده بود که :
روشها و قراردادهای مرسوم هنری (بخصوص نقاشی ) نادرست و کهنه اند . و لذا نسل هنرمندان جوان می بایست وسیله ی بیان تصویری تازه ای را کشف یا ابداع کند . یکی از هدف های عمده کوبیسیم این بود که واقعیت ملموس هر چیز را بدون توسل به تدابیر چشم فریب ارائه نماید . نقاش کو بیسیم می خواست از هر تابلویی یک واقعیت ملموس تازه و نه یک تصویر وهم انگیز از ادراک بصری واقعیت بوجود بیاورد.
کوبیسیم ها نظام پرستکتیو خطی سنتی را که از رنسانس به بعد بر نقاش های اروپایی تحکیم می کرد در هم ریخته اند و به هنرمند حق دادند که در یک زمان از نقاط دید مختلفی بر یک شئی نظر بیافکند . مشهورترین نقاشان این سبک پیکاسو و براک بودند.

اکسپرسیونیسم :
اکسپر سیونیسیم به یک تعبیر تحریف و اغراق آمیز کردن پیکر انسان بمنظور بیان احساسات و عواطف شدید است . از این دیدگاه اکسپر سیونیسیم از دیر باز در هنر غربی رایج بوده است و یک ابتکار تازه نیس

ت . اما کار تحریف و اغراق را به روشن ترین وجه در آثار اکسپر سیونیستی نوگرا می توانیم ببینیم .
گرایشهای اکسپرسیونیستی قبل از هر جای دیگر اروپاه ابتدا در شمال و بخصوص در آلمان رواج داشت . اکسپرسیونیسم آلمانی بیانگر احساس ذهنی نسبت به واقعیت عینی و جهان تخیل بود ، در این نوع خاص از اکسپرسیو نیسم که بر پایه ی سنت های نقاشی و گراور سازی آلمانی استوار بود ، نقاش از رنگ های زنده و خطوط مشخص و زمخت استفاده می کرد و موضوعاتی را انتخاب می کرد که حال و هوای عاطفی شدیدی داشتند . این عناصر را به آشکار ترین صورت در آثار امیل نولده می توانیم مشاهده کنیم ، از دیگر اکسپرسیونیستهای آلمانی می توان از ماکس بک مان نام ببریم ، او هنرمند مستقلی بود که تعدادی از برجسته ترین آثار اکسپرسیونیستی آلمان را بوجود آورد و هنر او گویای برخی از تاریک ترین لحظات تاریخ قرن بیستم یعنی دوران فاشیسم آلمان تمدن

اروپا را تهدید می کرد ، اما او برغم گزنده بودن لحن آثارش به زمان و مکان معینی اشاره نمی کند . و به کلی گویی درباره خشونت ها و رنج های بشری می پردازد. دامنه عاطفی اکسپرسیونیسم آلمانی از وحشت و خشم آثار هنرمندانی چون نولده و بک من گرفته تا شفقت و همدردی طرحها و آثار چاپی کته کل ویتس بسیار وسیع است . کته کل ویتس یکی از برجسته ترین زنان هنرمند در قرن بیستم با استفاده از تکنیک چاپ آثار ارزشمندی بوجود آورد. اثر مادران چاپ بطریقه کنده کاری روی چوب که در اینجا هنرمند ایجاد همدردی خود را نسبت به مردم و رنج های آنها را بخوبی نمایان ساخته .

دادا و سوررئالیسم :
گرایش دادا این محصول فشارها و تکان های روانی ناشی از جنگ جهانی اول گرایش و ضد هنر و انکار گرایانه (نهی لیستی ) (پوچ گرایی ) بود . هنرمندان دنباله روی این حرکت همهی ارزشهای عصر خود را به مسخره می گرفتند و معتقد بودند که تمدن معاصر آنها تمدنی دیوانه و بی منطق است . از آنجایی که مبنای کار دادایست ها انکارگرایی بود. تفسیر و فهم ایشان دشوار است .

سوررئالیسم :
در سور رئالیسم هدف هنرمند این است که واقعیت های ذهنی ضمیر خودآگاه و نیمه خود آگاه را بصورت یک واقعیت تازه و مطلق در بیاورد . بعبارت دیگر واقعیت و رویا را به هم می آمیزد.و واقعیتی برتر از واقعیت بیافریند. یکی از مشهور ترین هنرمندان سوررئالیست سالوادوردالی است .

هنر تجریدی (آبستره )‌ (انتزاعی) :
هنری است که به مضمون اثر هنری اعتقادی ندارد ، بلکه صرفا به ارزش های زیبایی شناختی فرم و رنگ تاکید می کند . براین اساس بسیاری از آثار هنری صرفا تزئینی که موضع مشخصی ندارند ، در حیطه هنر آبستره قرار می گیرند. از سردمداران هنر آبستره در دوران جدید میتوانیم از واسیلی کاندینسکی نام ببریم . موندریان نقاش هلندی ، نیز که ابتدا تحت تاثیر کوبیسم ، شیوه واقع گرایانه خود را رها کرده بود ، از جمله هنرمندانی است که به شیوه تجریدی کار کرده است . شیوه خاص او اساسا ترکیبی است از خطوط افقی و عمودی ، و سطوح یکدست رنگی معمولا از رنگهای اصلی سیاه و سفید استفاده می کند.

پیکره سازی نوگرا:
یکی از پیکره سازان نوگرا که تحت تاثیر کنده کاریهای سده میانه قرار گرفت ارنست بارلاخ پیکره ساز آلمانی بود . کارهای این هنرمند ترکیبی است از شکلهای نسبتا مسطح شده ، با حرکتها و حالتهای گویا . پیکره یادبود جنگ اثر بارلاخ یکی از نیشدار ترین پیکره های یادبود جنگ اول جهانی است . در اینجا هنرمند روح یک مرده را در لحظه ای که می خواهد برای زندگی ابدی بیدار باشد نمایش می دهد.

یکی دیگر از پیکره سازان نو گرا هنری مور انگلیسی که بیشتر روی شکل بدن انسان کارکرده است . او البته بدن انسان را به شکل طبیعی اش ارائه نمی کند . بلکه شکلهای تجریدی از آن را نشان می دهد.

هنر ایران باستان
پیکره سازی و نقش برجسته :
می دانیم که نقاشی در صفحه فقط با دو بعد مطرح می شود. و هنری است دو بعدی ، اما پیکره سازی هنری است سه بعدی دارای حجم به همین دلیل دست هنرمند در این رشته برای نشان دادن حالتهای قابل لمس باز تر است . این نکته در مورد آثار سه بعدی دیگر مثل نقش برجسته کاری ، مهرها ، کنده کاری های روی دیوارها (کتیبه) و حتی سکه ها نیز صادق است . بنابر این تمام آثار سه بعدی را می توانیم در این رشته بگنجانیم ، عالی ترین و قدیمی ترین نمونه ای که در این زمینه بدست آمده دسته ی چاقویی از استخوان است که از سیلک کاشان بدست آمده و مردی را نشان می دهد که لنگی در بردارد و کمربندی به کمرش بسته است .
تعدادی مهر هم از همین منطقه بدست آمده که شباهت تصویری زیادی با تصاویری که از شوش در دست داریم دارد . این نشانگر نوعی رابطه میان سیلک و شوش می باشد.

آثار بعدی متعلق به عیلامیان است که در شوش به دست آمده است . دولت عیلام تا حد زیادی مدیون تمدن بین النهرین بوده است ، بنا براین شباهت های فراوانی در آثار عیلامیان و مردم بین النهرین وجود دارد ، از حفاریهای شوش و هفت تپه تعدادی پیکره و لوحه بدست آمده که نشانگر هنر پیکره سازی در میان عیلامیان است . مقایسه میان آثار تمدنهای عیلام و بین النهرین شباهت ها را روشن تر می سازد . بطور مثال مجسمه هایی که از شوش بدست آمده اند نشانگر خصوصیات فرهنگی مردم عیلامند . مثل شکل پوشاک ، زیوذ آلات و حتی زندگی آنها .

سفالگری :
ماده سفالگری گل است . گل در دستها جان می گیرد و به شکل های مختلف در می آید . مثل کوزه و ظروفی که نقشهای برجسته دارند . از ساکنان اولیه فلات ایران سفالینه های قابل توجهی بدست آمده است . معروفترین آنها متعلق به سیلک و شوش است . این سفالها تقریبا از 4 تا 6 هزار سال پیش قدمت دارد . اما در فاصله بین این دو زمان دگرگونی بسیار مهمی در سفالگری صورت می گیرد و آن اختراع چرخ سفالگری است . تقریبا در همین زمان بدعت پختن سفالها در

کوره نیز آغاز می شود . این دو عامل باعث رشد قابل توجهی در این رشته هنری می گردد. بسیاری از محققین اعتقاد دارند که ساکنین اولیه فلات ایران مبتکر ساخت چرخ سفالگری بودند.
آثاری که تا به حال از مناطق مختلف بدست آمده قدمتی بیش از 6 هزار سال و اکثرا دست ساز هستند . یعنی بدون استفاده از چرخ کوزه گری ساخته شده اند . به این دلیل این آثار از تقارن کاملی برخوردار نیستند . در حالی که اگر به سفالینه هایی که از سیلک بدست آمده بنگریم تاثیر چرخ سفالگری را در این آثار مشاهده می کنیم . یعنی ظروف و کوزه ها کاملا متقارن هستند . تاثیر این تحول در سفالهایی که از شوش بدست آمده بخوبی پیدا ست . زیرا کوزه ها از حد عادی بسیار بزرگتر و از ساخت ظریفتری برخوردار هستند. در آثاری که از شوش و هفت تپه بدست آمده

قطعاتی از سفال لعاب دار و مجسمه های لعاب دیده نیز به چشم می خورد ، احتمالا این فن از بین النهرین به عیلامیان رسیده است . زیرا مردم بین النهرین در فن لعاب دادن سفال بسیار پیشرفته بودند. با ورود آریائیان آثار سفالی متفاوتی ساخته شد این آثار بیشتر در ما رلیک (گیلان ) کشف شده است . در این آثار نوعی پیوند میان سفالگری و پیکره سازی مشاهده می شود ، بطور مثال یک کوزه یا پی سوز بشکل حیوان یا انسان باشد.

نقاشی :
نقاشی در میان ساکنان اولیه فلات ایران بیشتر شامل نقشهای روی سفالینه هاست ، بدعت نقاشی روی سفال را بیشتر محققان به ساکنان اولیه فلات ایران نسبت می دهند . به جز نقاشی های روی سفال ها تعدادی نقاشی بر دیوارهای غارهای لرستان بدست آمده که متعلق به بیش از 12 هزار سال پیش است . اختراع چرخ سفالگری و بدعت پختن سفال از تحولات بزرگی بوده اند که در سفالگری رخ داد. این دو مسئله امکانات بیشتری را برای نقاشی روی سفال فراهم کرد.
وجه مشترکی که در اکثر سفالهای بدست آمده از سیلک و شوش وجود دارد کاربرد یک رنگ بخصوص (رنگ سیاه ) در ترسیم آنها است . نقشهای بکار برده شده عبارتند از شکلهای حیوانات و طبیعت که بسیار ساده و هندسی ترسیم شده است .( مهم)

فلزکاری :
کشف ذوب فلزات تاثیر بزرگی در تمدن بشری داشته است . با ذوب فلزات و قالب گیری می توان به هر شکلی دست یافت . شاید این نکته در گل سفالگری هم مطرح باشد . اما فلز مانند سفال شکننده نبوده و از استحکام برخوردار است . به همین دلیل ساختن بسیاری وسایل تا پیش از کشف فلزات مقدور نبوده است . ذوب فلزات حدود 5 هزار سال پیش کشف شده است . اما ساختن آلیاژ تا

4 هزار سال پیش میسر نشده بود . آلیاژی که از ترکیب مس ، روی و قلع بدست می آید مفرق (برنز) نامیده می شود. آثار مفرقی زیبایی از لرستان بدست آمده که اکثرا شامل وسایل روزمره زندگی هستند . مثل دهنه اسب ، ظروف ، آلات جنگی و غیر ;پس از این دوره تعدادی از آثار زرین از مارلیک و زیویه بدست آمده است که در ردیف زیباترین آثار هنری جهان است . که از طرفی به نوعی پیکره سازی و یا برجسته کاری روی طلا به حساب می آید.

هنر هخامنشی :
در د.وره هخامنشی با آثار معتبری روبرو هستیم که در پاسارگارد تخت جمشید و شوش قرار دارد و ما فقط به بررسی آثاری که از تخت جمشید به دست آمده اکتفا می کنیم . نام اصلی تخت جمشید پارسه بوده و امروزه ثابت شده که این مکان جنبه ی مقدسی برای هخامنشیان داشته است . آثاری که از تخت جمشید باقی مانده بیشتر شامل نقوش برجسته است .

این نقش برجسته کاری بر دیواره تالارها کنده شده اند که بهترین و سالمترین این نقشها متعلق به تالار آپادانا است . آنچه در تمام تخت جمشید جلب نظر می کند رعایت کامل تقارن است . اگر در تعداد ستونها ی هرتالار دقت کنیم عدد زوج می یابیم . اگر به نقش روی دیوارها خوب دقت کنیم در تمام آنها رعایت تقارن را می بینیم .
در تخت جمشید نقش برجسته ای وجود دارد که در میان سایر نقش برجسته ها منحصر بفرد است . این نقش برجسته تنها نقشی است که یک رویداد را روایت می کند . درحالی که اکثر نقوش دیگر این جنبه روایت گری را ندارند. نقش هایی را که گویای اتفاق هایی هستند روایت گری می خوانیم . این نقش گویای شکایت کسی است که بر او ظلم شده و از مظلومیت خود در نزد داریوش شکوه می کند ، بنام متظلم مدی است .

نقش برجسته دیگری هم در بیستون وجود دارد که از همین خاصیت برخوردار است ، این دو نقش برجسته تنها آثار هخامنشی هستند که از خاصیت روایت گری برخوردارند . موضوع این نقش برجسته شکست دادن اقوام مختلف بوسیله داریوش است .


برای دریافت اینجا کلیک کنید
  • ali om

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی